سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چند تا نقاشی خوشجل

سلام

ببخشین یه عالمه وقت چیزی ننوشتم ها !

حالشو نداشتم .

حالام حالشو ندارم برای همین فقط چند تا نقاشی خوشجل براتون میرفستم

شاید خوشتون اومد شایدم نیومد اما من چه خوشم اومده از نقاشی هام .

 این اولیش

اینم دومیش

این دو تا ،‏دو تا دیجه هم دارم

 

اینم سومیش اینم آخریشه دیجه

[ یکشنبه 86/11/7 ] [ 9:8 عصر ] [ معصومه سادات مخبر ]

[ نظر ]

حرفهای پرت و پلا

سلام 

یه روز ما رفتیم پارک خونه مامانی اینها مون . اونموقع من و خواهرام اینقدر چیف چردیم   . سوار چرخ و فلک شده بودیم . آقاهه چه هواسش به موبایلش بود ما رو هی برد اون بالا بالا ها تا بنزین چرخ و فلکش تمام شد .

دوباره رفتیم خونه مامانی اینها . من خیس عرق بودم . بابامون هم سر درد داشت .

اونوقتها که مامانی زانوشو عمل چرده بود اومده بود قم . معصومه سادات از زانوی مامانیش می ترسید و گریه می کرد

راستی بعدش رفت صورتشو شست چه گریه اش بره .

چند وقت پیش ها چه تولدم بود  مامانی برام  سه تا عسورک آورد . من خیلی خوشحال شدم . بابامم قبلنش برام از اون عسورچ خوابالو نوزادها آورده بود که اسمش رو گذاشتم ریحانه .

اینم دوستم مریمه  . مریم دختره ها . خونشونم چرجه . بابام از خونشون عچسشو برام آورده .

 maryam kocholo این بابا و مامانمم وقت نمی کنن چه وگلاگم رو بنویسن .

 اصلا منم دیجه اینقدر نمی نویسم تا وگلاگمو ببندن .

دوباره میام حالا .

 


[ دوشنبه 86/9/5 ] [ 1:57 عصر ] [ معصومه سادات مخبر ]

[ نظر ]

شما هم افطاری میگیرید ؟

من خواهرام مو خیلی دوست دارم اما دوست دارم وقتی سر بازی ام وگلاگ ننویسیم. خواهرام چند روز دیجه می خوان برن مدرسه  برای همین هم من خیلی ناحاراتم . منم اون وختها رفته بودم مهد کودچ اما دیجه نرفتم موندم تو خونه .

 

bbb

اونها خیلی دوست پیدا چردن اما من چه فقط دوتا دوست دارم . آسید حسن و امیل علی .

آسید حسن که زن عمومه ( ببخشید یعنی پسر عموشه ) امیل علی ام چه همسایه بالائی مونه . من دوست دارم که خیلی دوست داشته باشم . وقتی بازی می کنم همه دنیا رو دوست دارم .

وقتی سحر ها افطاری ( یعنی روزه ) می جیرید منم دعا کنید .

تازه شم نمی خواهم بدونین چه من افطاری می جیرم .

حالام دیجه خدافظ

 


[ سه شنبه 86/6/27 ] [ 2:17 عصر ] [ معصومه سادات مخبر ]

[ نظر ]

یک روز خاطره

خواهر من وقتی امروز خواب بودم  اومد منو از خواب بیدار چرد . گفت بیا بریم با بادکنچی که از حضت مصومه خریدیم بازی کنیم اما من چه نرفتم . آخه گشنم بود برای همین هم اول رفتم صحبونه خوردم.

بعد با خواهر بزرجم قلف ( منظورش گلفه ) بازی چردیم . اون اثن به من نمی جه امتیازم چنده . اینقدر بازی چردیم چه ظهر شد . مامانم گفت بیاین ناهار بخورین . من یه چم ناهار خوردم بعد گفتم دلم پر شده  . مامانم گفت : عزیزم وقتی گشنه ات شد دوباره بیا غذا بخور .

من به اون یچی خواهرم چه یه چمی بزرگ شده گفتم : اجازه داری ( منظورش اینه که اجازه می دی ) من با عسورکت بازی کنم ؟ اون گفت : آره ،اجازه دارم  . بعداً من خسته شدم و الان نشستم رو کامپیوتر بابام دارم به بابام می جم چه وگلاگم رو بنویسه .

راستی یه دوستم پیدا چردم چه اسمش مُهَنسه ( محدثه ) بود   . خواهر کوچیچه دوست بابامه .

بعدش هم دیجه هیچی نداریم بجیم ، خداحافظ   


[ پنج شنبه 86/6/15 ] [ 7:47 عصر ] [ معصومه سادات مخبر ]

[ نظر ]

دیچته ( دیکته ) پاره

کاشچی من همه رو دوست داشتم . من خودم رو دوست ندارم  ، مامانی زانوش درد می کند.

من خواهرام رو زیاد زیاد دوست ندارم ها ولی یک ذره چم دوستشون دارم  آخه خواهرای کوچیچ خیلی بهترن .

خواهرای بزرگ هم خیلی خوبن ها اما سنشون اندازه بچه کوچیچ ها   نیست .

کاشچی من هم می رفتم سال دوم مهد کودچ .

 من به خواهرام می گم اینقدر سر کامپیوتر نشینید ، وقت منه   اما اونها حرف منو گوش نمی دهند.

من داد نمی زنم   ، من دروغ نمی گم   ، من حرفای بد نمی زنم   آخه اینها کارای بدیه .

ضمناً من دوست دارم چسی موهامو نچشه  مخصوصاً   نوزادها چه می خوان سلام کنند . آخه هر وقت می خوام موسشون   کنم موهامو می چشن .

بابا اون بالا رو پاچش کنید بنویسید من خودم رو دوست دارم   ، خواهرام رو هم خیلی دوست دارم .

اسم پستم ام خودم گفتم ها . ( دیچته پاره )  خوبه دیجه؟!  نه ؟!

تمام ، بای بای

 

( نوشته شده با حفظ امانت و انعکاس لهجه معصومه سادات )


[ چهارشنبه 86/6/7 ] [ 8:58 عصر ] [ معصومه سادات مخبر ]

[ نظر ]

   1   2      >
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید